روایتی جانگداز از نحوه ورود امام زینالعابدین علیهالسلام و اسراء کربلا به کوفه
از حَذْلَمِ بْنِ سَتِیر روایت شده که گوید:
«قَدِمْتُ الْکُوفَةَ فِی الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّینَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع بِالنِّسْوَةِ مِنْ کَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِیطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَیْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَبْکِینَ وَ یَنْتَدِبْنَ فَسَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع وَ هُوَ یَقُولُ بِصَوْتٍ ضَئِیلٍ وَ قَدْ نَهَکَتْهُ الْعِلَّةُ وَ فِی عُنُقِهِ الْجَامِعَةُ وَ یَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ أَلَا إِنَّ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةَ یَبْکِینَ فَمَنْ قَتَلَنَا؟!»
در محرم سال شصت و یکم هجرى بکوفه وارد شدم و این مصادف بود با زمانى که علىّ بن الحسین (امام سجّاد) علیه السّلام با زنان خانواده از (سفر جانسوز) کربلا بازمى گشتند و مأموران (یزیدى) دور آنان را احاطه کرده بودند، مردم براى تماشاى آنان از خانه ها بیرون ریخته بودند. چون اهل بیت را سواره بر شتران بى جهاز پیش آوردند زنان کوفه شروع بگریه و زارى نمودند، پس از علىّ بن الحسین علیهما السّلام- در حالى که بیمارى وى را لاغر ساخته و در گردن مبارکش جامعه (طوق مانندی که گردن و دستها را با آن به هم میبندند) بود و دست هاى آن حضرت بگردن مبارکش بسته شده بود- شنیدم که با آوازى بس ضعیف مى فرمود: هان، این زنان بر ما مى گریند! پس چه کسى (جز مردان ایشان) افراد ما را بقتل رسانده است؟!
منبع: الأمالی، ص 321؛ مرحوم شیخ مفید، 1 جلد، کنگره شیخ مفید - قم، چاپ اول، 1413 ق