یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

خداوند در قرآن کریم یکی از دلایل گرفتار شدن مردم به بلاها و مشکلات را اینچنین بیان می‌فرماید که:

«وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ‏» (سوره اعراف، آیه 94)

و ما هیچ پیامبرى را در هیچ آبادى نفرستادیم، مگر این که مردمش را به سختى (زندگى) و زیان (جسمى و روحى) گرفتار ساختیم؛ تا شاید (فروتن و) تسلیم گردند.

 

براساس این آیه یکی از دلایلی که خداوند مردم را به بلایا و مصائب گرفتار می‌کند این است که مردم تا در ناز و نعمتند کمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذیرش حق دارند اما هنگامى که در تنگناى مشکلات قرار مى‏گیرند و نور فطرت و توحید آشکارتر مى‏گردد، بى اختیار به یاد خدا مى ‏افتند و دلهایشان آماده پذیرش مى‏گردد.

 

ولى این بیدارى که در همه یکسان است در بسیارى از افراد زودگذر و ناپایدار است و به مجرد برطرف شدن مشکلات بار دیگر در خواب غفلت فرو مى‏روند ولى براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى‏شود و براى همیشه، به سوى حق باز مى‏گردند و اقوامى که در آیات گذشته از آنها سخن گفته شد، جزء دسته اول بودند.

لذا در آیه بعد مى‏فرماید:

«ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا»

هنگامى که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و هم چنان در گمراهى خود باقى ماندند، ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جاى آن گشایش و نعمت قرار دادیم تا آنجا که بار دیگر زندگانى آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونى تبدیل شد و مال و نفرات آنها فراوان گردید.

در آیه مورد بحث نیز مفسران سه احتمال داده‏اند.

نخست اینکه ما به آنها امکانات دادیم تا «افزایش» یابند و آنچه را که در دوران سختى از نفرات و ثروتها از دست داده بودند بیابند.

دیگر اینکه ما آن چنان به آنها نعمت دادیم که مغرور شدند و خدا را فراموش کردند و شکر او را «ترک» گفتند.

دیگر اینکه ما به آنها نعمت دادیم تا بوسیله آن آثار دوران نکبت را «محو» کردند و از بین بردند.

البته این تفاسیر گرچه مفهومش با هم متفاوت است ولى از نظر نتیجه چندان با هم تفاوت ندارد.

 

سپس اضافه مى‏کند به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جاى اینکه به این حقیقت توجه کنند که «نعمت» و «نقمت» به دست خدا است و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که اگر براى ما مصائب و گرفتاریهایى پیش آمد، چیز تازه‏اى نیست «پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلاتى شدند» دنیا فراز و نشیب دارد و براى هر کس دوران راحتى و سختى بوده است، سختیها امواجى ناپایدار و زودگذرند (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ).

در پایان، قرآن مى‏گوید: هنگامى که کار به اینجا رسید و از عوامل تربیت کمترین بهره‏اى نگرفتند، بلکه بر غرور خود افزودند، «ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتیم، در حالى که آنها هیچ خبر نداشتند و غافلگیر شدند» و به همین جهت مجازات براى آنها، سخت دردناک بود (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ‏).

 

منبع: تفسیر نمونه، ج‏6، ص 262 و 263

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.