پنج نشانه از نشانههای مؤمن
درسی از صفحه صد و نود و هشت قرآن کریم
خداوند در قرآن کریم درباره مؤمنان میفرماید:
««وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیم»[1]
(مردان و زنان با ایمان ولى (و یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهى از منکر مىکنند، و نماز را بر پا مىدارند، و زکات را مىپردازند، و خدا و رسولش را اطاعت مىنمایند، خداوند به زودى آنها را مورد رحمت خویش قرار مىدهد خداوند توانا و حکیم است).
در این آیه نخست خداوند وحدت هدف و هماهنگى صفات و کردار مؤمنان زن و مرد یادآور شده و میفرماید:
«مردان و زنان با ایمان دوست و ولى و یار و یاور یکدیگرند» (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ). برخلاف منافقان که هر چند در صف واحدى قرار دارند و گروه هاى مختلفشان در مشخصات و برنامه ها شریکند، ولی روح مودت و ولایت در میان آنها وجود ندارد و هر گاه منافع شخصى آنان به خطر بیفتد حتى به دوستان خود خیانت خواهند کرد، به همین دلیل در آیه چهارده سوره حشر درباره منافقان میفرماید: «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» (آنها را متحد فکر میکنى در حالى که دلهایشان پراکنده است).[2]
سپس به ذکر پنج صفت از اوصاف مؤمنان مىپردازد و میفرماید:
1. آنها مردم را به نیکیها دعوت میکنند (یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ).
2. آنها مردم را زشتیها و بدیها و منکرات باز مىدارند (وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
این خصلت منافقان درست بر عکس برنامه منافقان است که آیه 67 توبه گذشت.
3. آنها به عکس منافقان که خدا را فراموش کرده بودند «نماز را بر پا مىدارند» و به یاد خدا هستند و با یاد و ذکر او، دل را روشن، و عقل را بیدار و آگاه مىدارند (وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ).
4. آنها بر خلاف منافقان که افرادى ممسک و بخیل هستند بخشى از اموال خویش را در راه خدا، و حمایت خلق خدا، و به بازسازى جامعه، انفاق مىنمایند «و زکاة اموال خویش را مىپردازند» (وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ).
5. منافقان فاسقند و سرکش، و خارج از تحت فرمان حق، اما مؤمنان «اطاعت فرمان خدا و پیامبر او مىکنند» (وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).[3]
چند نکته درباره آیه فوق
1- زن و مرد هردو، در اصلاح جامعه تأثیر گذارند (الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ).
2- مؤمنان در جامعهى اسلامى، نسبت به یکدیگر از طرف خداوند، حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بىتفاوت نیستند (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
3- امر به معروف ونهى از منکر که بر همهى مردان وزنان با ایمان واجب است، برخاسته از حقّ ولایت بر یکدیگر است (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ ... وَ یَنْهَوْنَ).
4- امر ونهى، در سایهى محبّت وولایت قابل اجراست (بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ، یَأْمُرُونَ ...).
5- توجّه به زندگى محرومان و تأمین اجتماعى فقرا، در کنار مسائل عبادى دیگر است (یُقِیمُونَ، یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ ...).
6- ایمان در اصلاح فرد و جامعه، نقش به سزایى دارد (الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ ... یَأْمُرُونَ، یَنْهَوْنَ، یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ).
7- امر به معروف ونهى از منکر، اقامهى نماز، پرداخت زکات واطاعت از خدا و رسول، وظیفه و عملکرد دائمى مؤمنان است (یَأْمُرُونَ، یَنْهَوْنَ، یُقِیمُونَ، یُؤْتُونَ، یُطِیعُونَ: فعل مضارع رمز استمرار است)
8- کسانىکه دیگران را به کارهاى خوب دعوت مىکنند، باید خود نیز اهل عمل باشند (یَأْمُرُونَ، یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ).
9- اطاعت از خدا و رسول باید با میل و رغبت باشد. (یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: اطاعت در لغت به معناى پیروى با میل است).
10- هم اطاعت از خدا در برنامههاى عبادى لازم است و هم اطاعت از رسول در برنامههاى حکومتى (یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).
11- اعمال انسان، زمینهساز رحمت الهى است (یَأْمُرُونَ، یَنْهَوْنَ، یُقِیمُونَ، یُؤْتُونَ، یُطِیعُونَ، سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ).
12- زن ومرد در دریافت رحمت الهى یکسان مىباشند (الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ ... سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ).[4]