آداب سخن گفتن در قرآن کریم
خداوند در قرآن کریم آدابی را در سخن گفتن به مؤمنان سفارش میکند که عبارتند از:
1. آغاز با سلام
آغاز سخن با سلام، از آداب سخن گفتن با مؤمنان است:
«وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ....»[1] ([ای پیامبر تمام افراد با ایمان را هر چند گناهکار باشند، نه تنها طرد نکن، بلکه به خوبى بپذیر و] هر گاه کسانى که به آیات ما ایمان آوردهاند به سراغ تو بیایند، به آنها بگو: سلام بر شما).[2]
2. اجتناب از بدگویى، بدزبانى، زشتگویى، هنگام سخن گفتن
خداوند اظهار کردن هر سخنى که درباره هر کسى گفته شود ناراحت مىگردد را دوست ندارد، مثل نفرین و فحش، چه فحشى که مشتمل بر بدىها و عیبهاى طرف باشد و چه فحشى که در آن بدىهایى به دروغ به وى نسبت داده شود:[3]
«لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ ....»[4] (خداوند دوست ندارد اظهار کردن سخن زشت را).
3. توصیه به گفتن انشاءاللَه، هنگام سخن گفتن از اجراى کارى در آینده باشد
خداوند به پیامبرش دستور میدهد که در رابطه با اخبار آینده و تصمیم بر انجام کارها، حتما جمله «انشاء اللَه» را اضافه کند؛ زیرا او هرگز مستقل در تصمیمگیرى نیست و اگر خدا نخواهد هیچ کس توانایى بر هیچکار را ندارد:
«وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً* إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ ...»[5] (هرگز نگو من فلان کار را فردا انجام مىدهم مگر اینکه خدا بخواهد).
از امام صادق علیه السلام ضمن حدیثى نقل شده که وحى، به رسول خدا صلى الله علیه و آله چهل روز قطع شد، زیرا به قریش فرمود: «فردا، پاسخ پرسشهاى شما را خواهم گفت». و [مشیّت خدا را] استثنا نکرد [یعنى انشاءاللّه نگفت] پس خداوند فرمود: «و لاتقولنّ لشىء إنّى فاعل ذلک غداً الّا ان یشاء اللّه».[6]
4. عفّت کلام
در آیات متعددی از قرآن کریم هنگام بیان مسائل قبیح الذکر مثل مسائل جنسى با کنایه سخن گفته شده است و این، نشاندهنده رعایت عفّت کلام از جانب خداوند است؛ مانند این آیات که میفرماید:
«أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُمْ ...»، «فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ ... وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ ...»، «... فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ ....»، «فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا»، «وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ ....»، «وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُکُمْ إِلى بَعْضٍ ....»، «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ ...»، «... وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ ....»، «... وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً ....»، «وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ»، «... فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها ...»، « فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ»، «وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ»، «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا».
همچنین سخن گفتن مریم علیها السلام، از مسایل جنسى، با کنایه و اشاره بود (قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ ...).[7]
و نیز سخن گفتن حضرت لوط با قومش در تقبیح عمل زشت آنها با کنایه بود (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ* إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ).[8]
5. ملاطفت
خداوند درباره لزوم ملاطفت با والدین، هنگام سخن با آنان میفرماید:
«وَ قَضى رَبُّکَ ... وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً»[9] (پروردگارت فرمان داده ... نسبت به پدر و مادر نیکى کنید؛ هرگاه یکى از آن دو، یا هر دو آنها، نزد تو به سن پیرى و شکستگى برسند [آن چنان که نیازمند به مراقبت دائمى تو باشند از هرگونه محبت در مورد آنها دریغ مدار، و کمترین اهانتى به آنان مکن، حتى] سبکترین تعبیر نامؤدبانه یعنى «اف» به آنها مگو و بر سر آنها فریاد مزن [بلکه] با گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه با آنها سخن بگو).
همچنین ملاطفت و اظهار علاقه ابراهیم علیه السلام در سخن گفتن با آزر را چنین جکایت میکند:
«إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً* یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا* یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا* یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّاً»[10] (در آن هنگام که براهیم به پدرش [یعنی عمویش] گفت: اى پدر چرا چیزى را پرستش مىکنى که نمىشنود و نمىبیند و نمىتواند هیچ مشکلى را از تو حل کند؟! اى پدر! علم و دانشى نصیب من شده که نصیب تو نشده، بنا بر این، از من پیروى کن [و سخن مرا بشنو] تا تو را به راه راست هدایت کنم. پدرم! شیطان را پرستش مکن، چرا که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بوده است. اى پدر! من از این مىترسم که [با این شرک و بت پرستى که دارى] عذابى از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى).
تعبیر ابراهیم در برابر عمویش «آزر» در اینجا که مرتبا او را با خطاب «یا أَبَتِ» (پدرم) نشانه ادب و احترام او نسبت به مخاطب است.[11]
6. ملایمت
از توصیههاى خداوند به پیامبرش، ملایمت در سخن گفتن با دیگران است:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»[12] (در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم مهربان شدى در حالى که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مىشدند؛ از تقصیر آنان بگذر، و آنها را مشمول عفو خود گردان و براى آنها طلب آمرزش کن).
همچنین درباره نحوه برخورد با مسکینى که به انسان رو مىآورد و انسان امکاناتى براى پاسخ گویى به نیاز او در اختیارش نیست میفرماید:
«إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً»[13] (هرگاه از آنان [مستمندان] روى برتابى (به خاطر نداشتن امکانات و) انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشایشى در کارت پدید آید و به آنها کمک کنى) با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آنها سخن بگو).
و نیز درباره طرز برخورد مؤثر با فرعون به حضرت موسی و هارون علیهماالسلام میفرماید:
«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى»[14] ([براى این که بتوانید در او نفوذ کنید و اثر بگذارید] با سخن نرم با او سخن بگویید، شاید متذکر شود یا از خدا بترسد).
7. به نیکى سخن گفتن با مردم
خداوند مؤمنان را موظّف به انتخاب بهترین گفتار در سخن با مشرکان و کافران کرده[15] و میفرماید:
«وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ...»[16] (و به بندگان من بگو: [هنگام برخورد با مخالفان] سخنى را بگویند که بهترین باشد)
همچنین در جای دیگر مؤمنان را دستور به سخن گفتن نیک با مردم میدهد و میفرماید:
«وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ...»[17] (با سخنان نیکو با مردم سخن بگویید).
از سهل بن سعد ساعدی روایتشده که :
رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم بر این منبر ننشست مگر اینکه این آیه را تلاوت نمود:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً» [18] (ﺍﻯ کسانی که ﺍﻳﻤﺎﻥ آوردهاید! ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﮔﻮﻳﻴﺪ).
به فرموده مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان، ﻛﻠﻤﻪ" ﺳﺪﻳﺪ" ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ "ﺳﺪﺍﺩ" ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﺻﺎﺑﺖ رأی، ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺷﺎﺩ ﺍﺳﺖ. بنابراین، ﻗﻮﻝ ﺳﺪﻳﺪ، ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻛﻠﺎﻣﻰ ﻛﻪ: ﻫﻢ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﻫﻢ ﻟﻐﻮ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻭ ﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ، فایدهاش ﭼﻮﻥ سخنچینی ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ، ﻏﻴﺮ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﻧﺒﺎﺷﺪ.[19]
[1] انعام (6) 54
[2] تفسیر نمونه
[3] تفسیر المیزان
[4] نساء (4) 148
[5] کهف (18) 23 و 24
[6] تفسیر قمى، ج 2، ص 31-/ 33؛ تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 246، ح 29؛ به نقل از فرهنگ قرآن، ج16، ص 154
[7] مریم (19) 16 و 20
[8] مجادله (58) 3 و 4
[9] اسراء (17) 23 و 24
[10] مریم (19) 42-/ 45
[11] تفسیر نمونه
[12] آلعمران (3) 159
[13] اسراء (17) 28
[14] طه (20) 44
[15] فرهنگ قرآن، ج 16، ص 155
[16] اسراء (17) 53