هوای نفس در قرآن کریم
از منظر قرآن کریم یکی از عوامل سقوط انسان، نفس امّاره است.
برخی از دیدگاه های قرآن کریم درباره هوای نفس از نوع نفس امّاره عبارتند از:
1. نفس آمر انسان به بدى ها
«و مآ أبرّئ نفسى إنّ النّفس لأمّارة بالسّوء إلّاما رحم ربّى ....»[1] (و من نفس خود را تبرئه نمىکنم، چرا که نفس قطعاً به بدى امر مىکند، مگر کسى را که خدا رحم کند، زیرا پروردگار من آمرزنده مهربان است).
2. وسوسه کردن و فریب، یکى از کارهاى نفس
«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ ...»[2] (پس نفسِ [امّارۀ] قابیل او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وى را کشت و از زیانکاران شد).
3. پیروى از هواى نفس موجب خسارت
«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ»[3] (پس نفسِ [امّارۀ] قابیل او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وى را کشت و از زیانکاران شد).
4. هواپرستى سبب سقوط از انسانیّت
«أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا* أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»[4] (آیا آن کس که هواىِ [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى؟ آیا [مىتوانى] ضامنِ او باشى؟ یا گمان دارى که بیشترشان مىشنوند یا مىاندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراهترند).
جمعى از مفسرین گفته اند منظور آنست که آنها یک بت دارند و آن هواى نفس آنها است و تمام کارهایشان از آن سرچشمه مىگیرد. جمع دیگرى معتقدند منظور آنست که آنها حتى در انتخاب کردن بتها هیچگونه منطقى را رعایت نمىکنند، بلکه هر گاه چشمشان به قطعه سنگ یا درخت جالبى مىافتاد یا چیز دیگر که هوس آنها را برمىانگیخت آن را به عنوان معبود برمىگزیدند، در برابر آن زانو مىزدند، قربانى مىکردند و حل مشکلات خود را از آن مىخواستند. اتفاقا در شان نزول آیه فوق روایتى نقل کردهاند که مؤید این معنى است و آن اینکه: در یکى از سالها کار بر قریش در مکه سخت شد و در اطراف پراکنده شدند، بعضى از آنها همین که به درخت زیبا و یا سنگ جالبى برخورد مىکردند آن را مىپرستیدند، نام آن را اگر سنگ بود" صخره سعادت" گذاشته، برایش قربانى مىکردند و خون قربانى را بر آن مىپاشیدند، و حتى درمان بیماریهاى حیوانات خود را از آن مىخواستند! اتفاقا روزى عربى آمد و مىخواست شترهاى خود را به آن صخره بمالد و تبرک جوید شترها رم کردند و در بیابان پراکنده شدند او شعرى گفت که مضمونش این بود: «من به سراغ صخره سعادت آمدم تا پراکندگى ما را جمع کند، اما او جمع ما را به پراکندگى کشان». سپس گفت این سنگ سعادت چیست جز یک قطعه سنگ همسان زمین، نه انسان را به گمراهى مىکشاند و نه به هدایت!. مرد دیگرى از عرب یکى از این قطعه سنگها را دید در حالى که روباهى بر آن بول مىکرد، او این شعر را سرود: «أ رب یبول الثعلبان برأسه- لقد ذل ما بالت علیه الثعالب» (آیا معبود است موجودى که روباه بر آن بول مىکند؟ مسلما ذلیل است کسى که روباهان بر آن بول مىکنند».[5]
6. هواپرستى عامل محروم شدن ازمقامات معنوى به دست آمده
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ* وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»[6]
از بسیارى از روایات و کلمات مفسران استفاده مىشود که منظور از این شخص مردى به نام" بلعم باعورا" بوده است که در عصر حضرت موسى علیهالسلام زندگى مىکرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنیاسرائیل محسوب مىشد، و حتى موسى علیهالسلام از وجود او بهعنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مىکرد، و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مىرسید.[7] ولى این شخص براثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او، از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد؛ تا آنجا که در صف مخالفان حضرت موسى علیهالسلام قرار گرفت.[8]
7. خوف از مقام پروردگار و اجتناب از هواپرستى عامل مأوا گزیدن در بهشت
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»[9] (و امّا کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس [خود] را از هوس باز داشت، پس جایگاه او همان بهشت است).
8. تزکیه و پاک کردن نفس از آلودگى، مایه رستگارى
«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»[10] (سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد ... که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد).
9. جهاد با نفس امّاره، عامل برخوردارى از هدایتهاى خاصّ الهى
«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا ...»[11] (و کسانى که در راه ما کوشیده اند، به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم).
«مجاهدة» به معناى به کار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن است و جهاد بر سه قسم است: جهاد با دشمن ظاهرى، و جهاد با شیطان، و جهاد نفس.[12] در اینکه منظور از جهاد در اینجا آیا جهاد با دشمن است، یا جهاد با نفس، یا جهاد در راه شناخت خدا از طرق علمى و استدلالى؟ مفسران احتمالات متعددى دادهاند.[13]
10. پیروی از هوای نفس عامل انحراف از راه خدا
«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّه ...»[14] (اى داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم؛ پس میان مردم به حقّ داورى کن، و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به در کند.
[1] یوسف (12) 53
[2] مائده (5) 30
[3] مائده (5) 30
[4] فرقان (25) 43 و 44
[5] تفسیر نمونه، ج15، ص 100 و 101
[6] اعراف (7) 175 و 176
[7] تفسیر نمونه، ج7، ص: 14
[8] تفسیر نمونه، ج7، ص: 14
[9] نازعات (79) 40 و 41
[10] شمس (91) 7 و 9
[11] عنکبوت (29) 69
[12] المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص: 151
[13] تفسیر نمونه، ج16، ص 348
[14] ص (38): 26