یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

هوای نفس در قرآن کریم

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ

از منظر قرآن کریم یکی از عوامل سقوط انسان، نفس امّاره است.

برخی از دیدگاه های قرآن کریم درباره هوای نفس از نوع نفس امّاره عبارتند از:

1. نفس آمر انسان به بدى‏ ها

«و مآ أبرّئ نفسى إنّ النّفس لأمّارة بالسّوء إلّاما رحم ربّى ....»[1] (و من نفس خود را تبرئه نمى‏کنم، چرا که نفس قطعاً به بدى امر مى‏کند، مگر کسى را که خدا رحم کند، زیرا پروردگار من آمرزنده مهربان است).

2. وسوسه کردن و فریب، یکى از کارهاى نفس

«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ ...»[2] (پس نفسِ [امّارۀ] قابیل او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وى را کشت و از زیانکاران شد).

3. پیروى از هواى نفس موجب خسارت

«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ»[3] (پس نفسِ [امّارۀ] قابیل او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وى را کشت و از زیانکاران شد).

4. هواپرستى سبب سقوط از انسانیّت

«أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا* أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»[4] (آیا آن کس که هواىِ [نفس‏] خود را معبود خویش گرفته است دیدى؟ آیا [مى‏توانى‏] ضامنِ او باشى؟ یا گمان دارى که بیشترشان مى‏شنوند یا مى‏اندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراه‏ترند).

جمعى از مفسرین گفته اند منظور آنست که آنها یک بت دارند و آن هواى نفس آنها است و تمام کارهایشان از آن سرچشمه مى‏گیرد. جمع دیگرى معتقدند منظور آنست که آنها حتى در انتخاب کردن بتها هیچگونه منطقى را رعایت نمى‏کنند، بلکه هر گاه چشمشان به قطعه سنگ یا درخت جالبى مى‏افتاد یا چیز دیگر که هوس آنها را برمى‏انگیخت آن را به عنوان معبود برمى‏گزیدند، در برابر آن زانو مى‏زدند، قربانى مى‏کردند و حل مشکلات خود را از آن مى‏خواستند. اتفاقا در شان نزول آیه فوق روایتى نقل کرده‏اند که مؤید این معنى است و آن اینکه: در یکى از سالها کار بر قریش در مکه سخت شد و در اطراف پراکنده شدند، بعضى از آنها همین که به درخت زیبا و یا سنگ جالبى برخورد مى‏کردند آن را مى‏پرستیدند، نام آن را اگر سنگ بود" صخره سعادت" گذاشته، برایش قربانى مى‏کردند و خون قربانى را بر آن مى‏پاشیدند، و حتى درمان بیماریهاى حیوانات خود را از آن مى‏خواستند! اتفاقا روزى عربى آمد و مى‏خواست شترهاى خود را به آن صخره بمالد و تبرک جوید شترها رم کردند و در بیابان پراکنده شدند او شعرى گفت که مضمونش این بود: «من به سراغ صخره سعادت آمدم تا پراکندگى ما را جمع کند، اما او جمع ما را به پراکندگى کشان». سپس گفت این سنگ سعادت چیست جز یک قطعه سنگ همسان زمین، نه انسان را به گمراهى مى‏کشاند و نه به هدایت!. مرد دیگرى از عرب یکى از این قطعه سنگها را دید در حالى که روباهى بر آن بول مى‏کرد، او این شعر را سرود: «أ رب یبول الثعلبان برأسه- لقد ذل ما بالت علیه الثعالب» (آیا معبود است موجودى که روباه بر آن بول مى‏کند؟ مسلما ذلیل است کسى که روباهان بر آن بول مى‏کنند».[5]

6. هواپرستى عامل محروم شدن ازمقامات معنوى به دست آمده

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ* وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»[6]

از بسیارى از روایات و کلمات مفسران استفاده مى‏شود که منظور از این شخص مردى به نام" بلعم باعورا" بوده است که در عصر حضرت موسى علیه‌السلام زندگى مى‏کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنی‌اسرائیل محسوب مى‏شد، و حتى موسى علیه‌السلام از وجود او به‌عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مى‏کرد، و کارش در این راه آن‌قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى‏رسید.[7] ولى این شخص براثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او، از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد؛ تا آنجا که در صف مخالفان حضرت موسى علیه‌السلام قرار گرفت.[8]

7. خوف از مقام پروردگار و اجتناب از هواپرستى عامل مأوا گزیدن در بهشت

«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»[9] (و امّا کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس [خود] را از هوس باز داشت، پس جایگاه او همان بهشت است).

8. تزکیه و پاک کردن نفس از آلودگى، مایه رستگارى

«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ... قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»[10] (سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد ... که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد).

9. جهاد با نفس امّاره، عامل برخوردارى از هدایتهاى خاصّ الهى

«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا ...»[11] (و کسانى که در راه ما کوشیده ‏اند، به یقین راههاى خود را بر آنان مى‏نماییم‏).

«مجاهدة» به معناى به کار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن است و جهاد بر سه قسم است: جهاد با دشمن ظاهرى، و جهاد با شیطان، و جهاد نفس‏.[12] در اینکه منظور از جهاد در اینجا آیا جهاد با دشمن است، یا جهاد با نفس، یا جهاد در راه شناخت خدا از طرق علمى و استدلالى؟ مفسران احتمالات متعددى داده‏اند.[13]

10. پیروی از هوای نفس عامل انحراف از راه خدا

«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّه‏ ...»[14] (اى داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین‏] گردانیدیم؛ پس میان مردم به حقّ داورى کن، و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به در کند.



[1] یوسف (12) 53

[2] مائده (5) 30

[3] مائده (5) 30

[4] فرقان (25) 43 و 44

[5] تفسیر نمونه، ج‏15، ص 100 و  101

[6] اعراف (7) 175 و 176

[7] تفسیر نمونه، ج‏7، ص: 14

[8] تفسیر نمونه، ج‏7، ص: 14

[9] نازعات (79) 40 و 41

[10] شمس (91) 7 و 9

[11] عنکبوت (29) 69

[12] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏16، ص: 151

[13] تفسیر نمونه، ج‏16، ص 348

[14] ص (38): 26

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.