سنجش اعمال در قیامت
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ
درسی از صفحه صدوپنجاهویک قرآن کریم
قرآن کریم در آیه هشتم و نهم سوره اعراف به سنجش اعمال در رستاخیز و رستگاران و زیانکاران این صحنه و عامل زیانکارى آنان اشاره مى کند و مى فرماید:[1]
«وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ»[2]
[وزن کردن (اعمال و سنجش ارزش آنها) در آن روز حق است، کسانى که میزان هاى (عمل) آنها سنگین است رستگارانند؛ و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است افرادى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى که به آیات ما مى کردند از دست داده اند].
مراد از سنجش اعمال در قیامت (وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ)
درباره چگونگى توزین اعمال در روز رستاخیز، بحث فراوانى در میان مفسران و متکلمان شده است:
1. از آنجا که بعضى چنین تصور کردهاند، وزن و ترازو، در آن جهان، همانند وزن و ترازو در این جهان است، و از طرفى اعمال انسان سنگینى و وزنى ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شدهاند، از طریق تجسم اعمال، و یا اینکه خود اشخاص را به جاى اعمالشان در آن روز وزن مى کنند، مشکل را حل نمایند.[3]
2. در روز رستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصى سنجیده مى شود نه با ترازوهایى همانند ترازوهاى دنیا، و چه بسا آن وسیله همان وجود انبیاء و امامان و افراد صالح بوده باشد؛
همچنانکه از امام صادق ع در پاسخ سؤال از تفسیر آیه «و نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ»[4] چنین نقل شده که: «الْمَوَازِینُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَا»[5] [میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیاى آنها هستند].
در روایت دیگرى چنین نقل شده است: «أن أمیر المؤمنین و الأئمة من ذریته ع هم الموازین»[6] [امیر مؤمنان و امامان از فرزندان او ترازوهاى سنجشاند].[7]
در یکى از زیارات مطلقه امیر مؤمنان على ع مىخوانیم: «السَّلَامُ عَلَى مِیزَانِ الْأَعْمَال»[8] [سلام بر میزان سنجش اعمال].
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمودند: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَا عَلِیُّ أَنْتَ دَیَّانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْمُتَوَلِّی حِسَابَهُمْ وَ أَنْتَ رُکْنُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا وَ إِنَّ الْمَآبَ إِلَیْکَ وَ الْحِسَابَ عَلَیْکَ وَ الصِّرَاطَ صِرَاطُکَ وَ الْمِیزَانَ مِیزَانُکَ وَ الْمَوْقِفَ مَوْقِفُکَ»[9] [پیامبر اکرم به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود یا علی تو دادخواه این امتى و عهدهدار حساب آنها و تو رکن اعظم خدائی در روز قیامت بازگشت بسوى تو است و حساب با تو است و راه راه تو است و میزان و سنجش سنجش تو است و موقف موقف تو است].
بنابراین در واقع مردان و زنان نمونه جهان، مقیاس هاى سنجش اعمال انسانها هستند و هر کس به آن اندازه که به آنها شباهت دارد، وزن دارد، و آنها که از ایشان بیگانه اند، کم وزن یا بىوزنند و از اینجا روشن می شود که چرا" موازین" جمع بسته شده است، زیرا اولیاى حق که ترازوهاى سنجشند، متعددند.[10]
البته معنى اینگونه تفسیرها منحصر ساختن مفهوم آیه در آنها نیست، بلکه آنها مصداق روشن آیات الهى هستند.[11]
این احتمال نیز وجود دارد که هر کدام از آنها در صفتى ممتاز بودهاند، بنابراین هر یک میزان سنجش یکى از صفات و اعمال آدمى هستند و چون اعمال و صفات انسانها مختلف است، الگوها و ترازوهاى سنجش نیز باید مختلف باشد.[12]
3. میزان، عدل پروردگار است؛ همچنانکه این تفسیر از امام صادق علیه السلام نقل شده است.[13]
البته این تفسیر منافاتى با تفسیر قبلی ندارد، زیرا دوستان خداوند و مردان و زنان نمونه جهان، مظهر عدل مىباشند، عدل از نظر فکر و عدل از نظر عقیده و عدل از نظر صفات و اعمال (دقت کنید).
منظور از سبکى و سنگینى میزان اعمال (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ ... وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ)
در آیات فوق آمده است: «آنها که میزانهاى سنجششان سنگین است رستگارانند و آنها که میزانهاى سنجششان سبک است کسانى هستند که سرمایه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى که در برابر آیات ما داشتند از دست دادهاند» (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ).
منظور از سبکى و سنگینى میزان اعمال، سبکى و سنگینى خود میزان نیست بلکه ارزش و وزن چیزهایى است که با میزان سنجیده مىشود.[14]
مراد از خسران نفس (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ)
«خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» یعنی سرمایه وجود خود را از دست دادند و اشاره لطیفى به این واقعیت است که این گونه اشخاص گرفتار بزرگترین زیان و خسران مىشوند، زیرا گاهى انسان زیان مى کند و تنها مال یا مقام خود را از دست مى دهد، ولى گاهى زیان مى کند و اصل وجود هستى او به هدر مىرود، بدون اینکه سرمایه اى در برابر آن بدست آورده باشد، و این بزرگترین زیان است.[15]
مراد از ظلم به آیات (کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ)
تعبیر به «ظلم به آیات» اشاره به این است که اینگونه اشخاص نه تنها به خود ستم مىکنند، بلکه به برنامه هاى هدایت الهى نیز ستم کرده اند، زیرا این برنامهها مى بایست وسیله هدایت و نجات گردد، و اگر به آن بى اعتنایى شد و این اثر از آنها بدست نیامد، به آنها ستم شده است. البته جمعى از مفسران ظلم به آیه را به معنى «کفر و انکار» آن گرفته اند، و البته این معنى از مفهوم ظلم دور نیست و در بعضى دیگر از آیات قرآن نیز «ظلم» به همین معنى آمده است. [16]
نکته ها و پیامهای آیه
1. «میزان»، وسیلهى سنجش است و هر چیزى وسیلهى سنجش خاصّى دارد، مثلًا دیوار را با شاقول، گرمى و سردى هوا را با دماسنج، میوه را با کیلو و پارچه را با متر مىسنجند، همان گونه که وسیلهى سنجش انسانهاى عادّى، انسانهاى کامل مىباشند. میزانِ روز قیامت حقّ و حقیقت است. در آن روز هم حاکمیّت با حقّ است، «هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ»[17] هم روز حقّ است، «ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ»[18] و هم میزانِ سنجش، حقّ است. «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»
1- براى یک انسان، چندین وسیلهى سنجش در کار است. «مَوازِینُهُ»
2- کمداشتن عمل صالح در روز قیامت خسارت است، تا چه رسد به نداشتن آن. وَ مَنْ خَفَّتْ ... خَسِرُوا
3- دنیا همانند بازارى است که ایمان، «سود» آن و انکار و کفر، «خسارت» آن است. آرى، نادیده گرفتن استدلال و دعوت انبیا، در حقیقت محو کردن فطرت و جوهرهى انسانیّت و ظلم به خویشتن است. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»
4- بى اعتنایى و انکار آیات الهى، ظلم به آنهاست. «کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ» آرى به جا نیاوردن حقّ هر چیز و رعایت حقوق و حدود آن را نکردن، ظلم به آن است و نتیجه ظلم، خسارت و نابودى است.[19]
[1] تفسیر قرآن مهر، ج7، ص 35 و 37
[2] سوره اعراف، آیه 8 و 9
[3] تفسیر نمونه، ج6، ص: 91
[4] سوره انبیاء آیه 47.
[5] اعتقادات الإمامیه (مرحوم شیخ صدوق)، ص 74
[6] تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص 115
[7] بحار الانوار طبع جدید جلد 7 صفحه 252 و 251.
[8] المزار (للشهید الاول)، ص 46
[9] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج24 ؛ ص272
[10] تفسیر نمونه، ج6، ص: 92 و 93
[11] تفسیر نمونه، ج6، ص: 93
[12] تفسیر نمونه، ج6، ص: 93
[13] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج7، ص: 249
[14] تفسیر نمونه، ج6، ص 93
[15] تفسیر نمونه، ج6، ص 93
[16] تفسیر نمونه، ج6، ص: 93
[17] . کهف، 44.
[18] . نبأ، 39.
[19] قرائتى، محسن، تفسیر نور،ج 3، ص 23 و 24، 10جلد، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن - ایران - تهران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.