کاری که گناه با دل انسان میکند
جمعه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۴۴ ق.ظ
درسی از صفحه پانصدوهشتادوهشت قرآن کریم
خداوند در سوره مطفّفین یکی از اوصاف منکران قیامت را چنین بیان میکند که:
« إِذا تُتْلى عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»[1] (هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مى گوید: این همان افسانه ها و مطالب بى اساس پیشینیان است»
سپس در آیه بعد ریشه اصلى طغیان و سرکشى آنها را چنین بیان میفرماید که:
«کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»[2] (چنین نیست که آنها خیال مىکنند، بلکه اعمال سوء آنها همچون زنگارى بر دلشان نشسته، و از درک حقیقت وامانده اند)
«رانَ» از ماده «رَیْن» همان زنگارى است که روى اشیاء قیمتى مىنشیند و به گفته بعضى دیگر از ارباب لغت قشر قرمز رنگى است که بر اثر رطوبت هوا روى آهن و مانند آن ظاهر مىشود که در فارسى ما آن را" زنگ" یا" زنگار" مىنامیم و معمولا نشانه پوسیدن و ضایع شدن آن فلز و طبعا از بین رفتن شفافیت و درخشندگى آن است و گاه آن را به معنى غلبه و تسلط چیزى بر شىء دیگر یا افتادن در چیزى که راه خلاص از آن نیست تفسیر کرده اند که در واقع اینها همه لازمه همان معنى اصلى است.
در این آیه نیز دلیل طغیان و سرکشی منکرین قیامت را چنین بیان میکند که اعمال منکرین قیامت، زنگار بر قلبشان ریخته و نور و صفاى نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن بوده گرفته است. به همین دلیل چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب مىدرخشد هرگز در آن بازتابى ندارد و پرتو انوار وحى در آن منعکس نمى گردد.[3]
از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده که فرمودند:
«مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِکَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِکَ السَّوَادُ حَتَّى یُغَطِّیَ الْبَیَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَیَاضَ لَمْ یَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَیْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون»[4]
(هر بنده اى در دلش نقطه سفیدی است که وقتی گناهى کند، خال سیاهى در آن پیدا شود، سپس اگر توبه کند آن سیاهى برود، و اگر گناه را ادامه کند، آن سیاهى بیفزاید تا روى سفیدى را بپوشاند، و چون سفیدى پوشیده شد، دیگر صاحب آن دل هرگز بخیر نگراید سپس ایه فوق را تلاوت کردند).
[1] المطفّفین: 13
[2] المطفّفین: 14
[3] تفسیر نمونه، ج 26، ص 262 و 263
[4] کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 273، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.