یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

روزى امیرالمؤمنین علیه‌السلام با یاران خود مهیّای کار جنگ می شدند ناگهان پیرى که آثار رنج سفر بر چهره‏ اش نمودار بود، به نزد آن حضرت آمد و گفت: أمیر المؤمنین کجاست؟ یاران گفتند: اینک او است. وى به آن حضرت سلام کرد و آنگاه گفت: یا أمیرالمؤمنین، من از ناحیه شام به سوى تو آمده ‏ام، و من پیرى بزرگسالم که در فضیلت تو چیزها شنیده‏ ام که بشمار درنمى ‏آورم و خود چنین گمان میبرم که تو به زودى با مکر دشمنان شهید خواهى شد؛ پس چیزى از آنچه خدا به تو آموخته است به من بیاموز.

حضرت فرمود:

«نَعَمْ یَا شَیْخُ مَنِ اعْتَدَلَ یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ‏» [آرى اى شیخ، کسى که دو روز از ایّام زندگیش یکسان باشد مغبون است].

« وَ مَنْ کَانَتِ الدُّنْیَا هِمَّتَهُ اشْتَدَّتْ حَسْرَتُهُ عِنْدَ فِرَاقِهَا» [و کسى که هدف همّتش دنیا باشد، حسرتش به هنگام مفارقت آن شدید است].

«وَ مَنْ کَانَ غَدُهُ شَرَّ یَوْمَیْهِ فَهُوَ مَحْرُومٌ» [و کسى که فردایش بدترین دو روز او باشد، محروم است].

«وَ مَنْ لَمْ یُبَالِ بِمَا رُزِئَ‏ مِنْ آخِرَتِهِ إِذَا سَلِمَتْ لَهُ دُنْیَاهُ فَهُوَ هَالِکٌ» [و کسى که چون دنیاى او سالم بماند به کاسته شدن از آخرتش بى ‏اعتناء باشد هلاک‏ شونده است].

«وَ مَنْ لَمْ یَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَیْهِ الْهَوَى» [و کسى که در باره بیرون آوردن نفس خود از کاستى تعهّد نکند هواى نفس بر او چیره مى ‏شود].

«وَ مَنْ کَانَ فِی نَقْصٍ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ» [و کسى که در حال کاهش بسر برد مردن براى او بهتر است].

«یَا شَیْخُ ارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِکَ وَ ائْتِ إِلَى النَّاسِ مَا تُحِبُّ أَنْ یُؤْتَى إِلَیْکَ» [اى شیخ براى مردم همان را بپسند که براى خود مى ‏پسندى و با مردم چنان برخورد کن که دوست دارى تا مردم همان گونه با تو برخورد کنند].

سپس رو به اصحاب خود کرد، و فرمود:

«أَیُّهَا النَّاسُ أَ مَا تَرَوْنَ إِلَى أَهْلِ الدُّنْیَا یُمْسُونَ وَ یُصْبِحُونَ عَلَى أَحْوَالٍ شَتَّى فَبَیْنَ صَرِیعٍ یَتَلَوَّى وَ بَیْنَ عَائِدٍ وَ مَعُودٍ وَ آخَرَ بِنَفْسِهِ یَجُودُ وَ آخَرَ لَا یُرْجَى وَ آخَرَ مُسَجًّى‏ وَ طَالِبِ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ وَ غَافِلٍ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِی یَصِیرُ الْبَاقِی » [اى مردمان، آیا نمى ‏بینید که اهل دنیا بر حالات متفاوتى روز را شب می‌کنند، و شب را بصبح مى‏ آورند؟! یکى از شدّت درد از این پهلو به آن پهلو مى‏شود و یکى عیادت‏کننده و دیگرى عیادت شده است و یکى در حال جان دادن است و دیگرى امید به زنده ماندنش نمانده است و آن یک در بستر مرگ غنوده است؛ یکى طالب دنیا است، در حالى که مرگ او را همى طلبد و دیگرى غافلی است که احکام قضاء و قدر از او غفلت نمی‌کند و بازماندگان این کاروان به دنبال در گذشتگان آن روان هستند].

پس زید بن صوحان عبدى از آن سؤالاتی پرسیدند و حضرت پاسخ آن را دادند (به مطلب «ترین ها در بیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام» مراجعه شود).

سپس امام علیه السّلام رو به آن شیخ کرد، و فرمود:

«یَا شَیْخُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً ضَیَّقَ الدُّنْیَا عَلَیْهِمْ نَظَراً لَهُمْ فَزَهَّدَهُمْ فِیهَا وَ فِی حُطَامِهَا فَرَغِبُوا فِی دَارِ السَّلَامِ الَّتِی دَعَاهُمْ إِلَیْهَا وَ صَبَرُوا عَلَى ضِیقِ الْمَعِیشَةِ وَ صَبَرُوا عَلَى الْمَکْرُوهِ وَ اشْتَاقُوا إِلَى مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْکَرَامَةِ فَبَذَلَوا أَنْفُسَهُمُ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ وَ کَانَتْ خَاتِمَةُ أَعْمَالِهِمُ الشَّهَادَةَ فَلَقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَنْهُمْ رَاضٍ وَ عَلِمُوا أَنَّ الْمَوْتَ سَبِیلُ مَنْ مَضَى وَ مَنْ بَقِیَ فَتَزَوَّدُوا لآِخِرَتِهِمْ غَیْرَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ لَبِسُوا الْخَشِنَ وَ صَبَرُوا عَلَى الْبَلْوَى‏ وَ قَدَّمُوا الْفَضْلَ وَ أَحَبُّوا فِی اللَّهِ وَ أَبْغَضُوا فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أُولَئِکَ الْمَصَابِیحُ وَ أَهْلُ النَّعِیمِ فِی الْآخِرَةِ وَ السَّلَامُ» [اى شیخ، خداوند عزّ و جلّ حلقى را بیافرید، که چون به ایشان نظر داشت، دنیا را بر ایشان تنگ ساخت و از این رو ایشان را نسبت به آن و متاع آن بى‏ رغبت کرد، تا به دار السّلام که ایشان را به آن فراخوانده بوده راغب شدند و بر سختى معیشت و وضع ناپسند صبر کردند و بکرامت و عزّتى که نزد خداوند عزّ و جلّ است مشتاق گشتند، تا جان هاشان را در طلب خشنودى خدا بذل کردند و پایان اعمال ایشان شهادت بود، پس خداى عزّ و جلّ را در حالتى دیدار کردند که او از ایشان راضى بود و این بزرگواران دانستند که راه گذشتگان و آیندگان مرگ است، از این رو براى آخرتشان توشه‏اى غیر از زر و سیم آماده‏ ساختند، و جامه زبر پوشیدند، و در برابر بلایا صبر کردند، و ما زاد درآمد خود را از پیش فرستادند، و حبّ و بغض خود را در راه رضاى خدا مبذول داشتند. ایشان چراغ‌هاى راه هدایت و اهل نعمت در سراى آخرتند و السّلام].

شیخ گفت: پس بهشت را بگذارم و به کجا بروم، در حالى که آن را و اهل آن را با تو مى ‏بینم. یا امیرالمؤمنین، مرا به نیروئى مجهّز ساز که آن را بر ضدّ دشمنت به کار برم. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام سلاحى به او داد و او را بر مرکبى سوار کرد و او در میدان رزم پیش روى امیرالمؤمنین علیه‌السلام دلیرانه شمشیر می‌زد و امیر المؤمنین علیه‌السلام از کار پیکار او تعجّب می‌کرد. پس چون کار جنگ شدّت گرفت، اسب خود را به پیش تاخت و به قلب سپاه دشمن حمله برد تا او که رحمت بر روانش باد شهید شد و مردى از یاران امیر المؤمنین علیه السّلام به جستجوى او روان شد تا پیکر پاکش را بخاک و خون آغشته یافت و اسبش را و شمشیرش را که همچنان در دستش مانده بود بیافت، پس چون جنگ سپرى شد اسب و سلاح او را بنزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آوردند و آن حضرت بر او نماز گزارد و فرمود:

«هَذَا وَ اللَّهِ السَّعِیدُ حَقّاً فَتَرَحَّمُوا عَلَى أَخِیکُمْ» [بخدا قسم این همان سعادتمند حقیقى است، پس براى برادرتان طلب رحمت کنید].

ابن بابویه، محمد بن على، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏4 ، صص 381- 384، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق؛ ترجمه غفارى، على اکبر ومحمد جواد و بلاغى، صص 321- 324؛ صدر، 6جلد، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1367ش.

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.