مثل مؤمن، حکایت اسب است در اخیه اش ...
ما از خدائیم و بهسوی او بازمیگردیم. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون1
خودمان و هرچه که داریم و نداریم از آن خداست و بازگشتمان نیز بهسوی اوست.
علاوه بر رحلت به جهان آخرت، انسان بازگشت دیگری نیز بهسوی خدا دارد. همان بازگشتی که مختص آنهایی است که ایمان آوردهاند. و آن بازگشت از عصیان و سهو و خطا و بهعبارتدیگر توبه بهسوی پروردگار است.2
وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً.3
و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، در حقیقت بهسوی خدا بازمىگردد.
همان بازگشت به آغوش رحمت الهی است که نعمتهای خاص الهی را در پی دارد.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ4
اى اهل ایمان بهسوی خدا بازگردید و توبه کنید توبه خالص تا گناهان شمارا پروردگارتان محو کند و بپوشاند و در باغهای بهشتى که زیر درختانش نهرها جاری است داخل کند.
هستی انسان از آن خداوند بوده و کلیه امور او در تدبیر حضرت احدیت است. بهراستی انسانی که ریزهخوار خوان کرم و جود الهی است برای بازگشت از معصیت، بهغیراز خداوند به کجا میتواند بازگردد!
در مناجات امام سید العابدین حضرت سجاد علیهالسلام با خداوند متعال آمده است:
الهی هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلَّا إِلَى مَوْلَاهُ 5
خدایا آیا بنده گریخته، میتواند بهجایی جز به درگاه مولایش رجوع کند ؟!
و خداوند چقدر مشتاق است به بازگشت بندهاش به سوی او.
در روایت آمده است که ازجمله پندهاى خداوند به عیسى علیه السّلام این بوده است که فرمودند:
یَا عِیسَى کَمْ أُطِیلُ النَّظَرَ وَ أُحْسِنُ الطَّلَبَ وَ الْقَوْمُ فِی غَفْلَةٍ لَا یَرْجِعُون 6
اى عیسى! تا کی منتظر توبه مردم از معصیت و بازگشت آنان بهسوی خودم باشم. درحالیکه مردم در غفلت بمانند و بازنگردند؟!
در روایتی زیبا یکی از ویژگیهای انسان مؤمن را، بیداری از خواب غفلت و بازگشت بهسوی حضرت باریتعالی معرفی کردهاند.
در این روایت از رسول خدا صلیالله علیه و آله روایتشده که فرمودند:
مَثَلُ الْمُؤْمِنِ مَثَلُ الْفَرَسِ فَرَّ مِنْ أَخِیَّتِهِ7 یَجُولُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى أَخِیَّتِهِ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْهُو ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى الْإِیمَان.8
مثل مؤمن، حکایت اسب است در اخیه اش (جایی که اسب را به آنجا میبندند). همانطور که اسب گاهی در محیط اطراف خود جولانی میدهد و سپس بهطرف اخیه خود برمیگردد؛ مؤمن نیز دچار سهو خطا میشود و سپس [از اشتباه خود] بهسوی ایمان بازمیگردد.
در این روایت خطاهای مؤمن ناشی از ضعف ایمان او دانسته شده است. در این حالت مؤمن دچار غفلت و عمل برخلاف مقتضای ایمان میشود. ولی با عنایت الهی متوجه اشتباه خود شده و به ایمان و اعتقاد خود برگشته و بر مقتضای آن عمل میکند.
عبد فرّار و ملاحسینقلی همدانی
عبد فرار9 از اراذل و اوباش نجف اشرف بود که مردم او را در ظاهر، احترام میکردند تا از آزار و اذیت او در امان بمانند. این فرد شرور اگر میل به چیزی پیدا میکرد یا دوستدار مالی میشد، کسی نمیتوانست او را از دستیابی به خواستهاش بازدارد. مردم نجف از دست او در آزار بودند.
دریکی از شبها که آخوند ملأ حسینقلی همدانی از زیارت حضرت امیرالمومنین علیهالسلام بازمیگشت، عبد فرار در مسیر راه او ایستاده بود.
عارف همدانی بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت. این بیتوجهی آخوند بر عبد فرار سخت گران آمد. از جای خود حرکت کرد تا این شیخ پیر را تنبیه کند. دوید و راه را بر او سد کرد و با لحنی بیادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟! عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام میکردم؟ گفت: من عبد فرارم.
آخوند ملاحسینقلی به او گفت: عبد فرار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کردهای یا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.
فردا صبح، آخوند ملأ حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به شاگردان نمود و گفت: امروز یکی از بندگان خدا فوت کرده هر کس مایل باشد به تشییعجنازه او برویم. عدهای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای تشییع حرکت کردند. ولی باکمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است که آخوند از او بهعنوان بنده خدا یادکرد و در تشییعجنازه او حاضر شد؟! بههرحال تشییعجنازه تمام شد. یکی از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرار رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمیدانم چه میشد؟ او هر شب دیروقت باحال غیرعادی و ازخودبیخود منزل میآمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرورفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم میزند و با خود تکرار میکرد: عبد فرار تو از خدا فرار کردهای یا از رسول خدا؟! و سحر نیز جان سپرد.
عدهای از شاگردان آخوند فهمیدند این جمله را آخوند ملأ حسینقلی همدانی به او گفته است. چون از او سؤال کردند، ایشان فرمودند: «من میخواستم او را آدم کنم و این کار را نیز کردم، ولی نتوانستم او را در این دنیا نگهدارم.10
پاورقی:
1.سوره بقرا آیه 156
2. "التَّوْبَةُ": الرجوع من الذنوب (مجمع البحرین(
3. سوره فرقان آیه 71
4. سورۀ تحریم آیه 8
5. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج91 ؛ ص142
6 الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج8 ؛ ص134
7. "الآخیّة و الآخیَة": حبل یدفن فی الأرض مثنیا فیبرز منه شبه حلقة تشد فیها الدابّة، ج، أواخی و أخایا و أواخ( المنجد).
8. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة ؛ ج1 ؛ ص112
9. عبد فرار یعنی بنده بسیار گریزان و در لهجه محلی لقب آن فرد شرور بوده است
10. شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، ص 27. به نقل از wiki.ahlolbait.co
چند مطلب خواندنی دیگر دربارۀ تمثیلات و تشبیهاتی که در مورد مؤمن در آیات و روایات بیان شده است:
مؤمن مانند دو کفه ترازو است!