چند آیۀ قرآن که حضرت زینب (س) در خطبۀ خود در دربار یزید به آنها استناد کردند
حضرت زین سلامالله علیها در خطبهی ویرانگر خود که در برابر یزید و در دربار او ایراد کردند، چند آیهی قرآن را بهعنوان شاهد بر سخنان خود آوردند:
(1) یا یزید «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ»[1]
ای یزید! (همچنان که خداوند در کتابش فرمود): سرانجام کسانى که به کارهاى زشت و ظالمانه دست یازیدند، به آنجا رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به باد تمسخر و ریشخند گرفتند.
(2) أَ ظَنَنْتَ یا یزید أنه حین أخذ علینا بأطراف الأرض و أکناف السماء فأصبحنا نُساق کما یُساق الأسارى أن بنا هَواناً على الله و بک علیه کرامًة و إن هذا لعظیم خَطَرِکَ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلَانَ فرحا حین رَأَیْتَ الدُّنْیَا مستوسقة لک وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً علیک و قد أمهلت و نفست و هو قول الله تبارک و تعالى «لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»[2]
هان اى یزید! اینک که با شقاوت و بیرحمىات کرانههاى زمین و افقهاى بلند آسمانها را بر ما تنگ گرفته و راهها را بر ما بستهاى و ما را شهر به شهر و کوچه به کوچه، بسان اسیران و بردگان مىگردانى، بهراستی چنین مىپندارى که این رویداد در نزد خدا براى ما نشانه ذلّت و خوارى، و براى تو علامت ارجمندى و نشان بزرگى و افتخار است؟! آیا چنین مىپندارى که خدا ما را دوست نمىدارد و تو را عزیز مىدارد که اینگونه بر خود مىبالى و باد بر بینى افکنده و به خود مىنازى؟! درحالیکه خدا مىفرماید: «و آنکسانی که کفر ورزیدند و راه بیداد در پیش گرفتند، گمان نبرند که اگر ما به آنان مهلت مىدهیم و بىدرنگ کیفرشان نمىکنیم، به سود آنان است؛ هرگز! ما به آنان مهلت مىدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و برایشان عذابى رسواگر و خوارکننده خواهد بود.
(3) و الله ما فریت إلا فی جلدک و لا حززت إلا فی لحمک و سترد على رسول الله ص برغمک و عترته و لحمته فی حظیرة القدس یوم یجمع الله شملهم ملمومین من الشعث و هو قول الله تبارک و تعالى: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[3]
اى یزید! سوگند به خدا، جز پوست خود را ندریدى و جز گوشت خود را نبریدى و قطعاً با همین بارى که از ریختن خون خاندان رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم و هتک حرمت او در مورد خاندان و خویشانش، بر دوش دارى بر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم وارد مىگردى در آن هنگام که خداوند همه را جمع مىکند و پراکندگى آنها را به گردآورى تبدیل مىنماید و حق آنان را بازگیرد (چنانکه خداوند مىفرماید:) «هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشتهشدهاند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و در پیشگاه خدا از مواهب و نعمتها برخوردار مىباشند»
(4 و 5) و سیعلم من بوأک و مکنک من رقاب المؤمنین إذا کان الحکم الله و الخصم محمد ص و جوارحک شاهدة علیک ف «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا»[4] أیکم «شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً»[5].[6]
و به همین زودى آنکسی که تو را وسوسه کرد و بهعنوان خلیفه و ولیّ مردم، بر گردن این جامعه سوار نمود (یعنى معاویه) در خواهد یافت که ستمگران را بد دستاورد و بهرهاى است؛ و درخواهد یافت که کدامیک از شما جایگاهش بدتر و سپاهش ناتوانتر است.
این بیانات و استشهادات قرآنی حضرت زینب سلامالله علیها بیانگر چند مطلب است:
1. عاقیت کسانی که مرتکب فسق و گناه شدند، این شد که حجت و آیت الهی (حضرت سیدالشهدا علیهالسلام) را تکذیب کردند و او را به قتل رساندند.
2. مهلت دادن خداوند به ستمگرانی همچون یزید، به معنی دوست داشتن آنان از طرف خداوند نیست؛ بلکه این همان سنت إمهال و إستدراج است که خداوند میخواهد با مهلت دادن به ظالمان، آنان بهتدریج گناهشان بیشتر شود و به عذاب سختتر الهی دچار شوند.
3. مبتلا شدن بعض از انسانها همچون اهلبیت علیهمالسلام به م صائب و سختیها به معنی بیارزش بودن و خواری آنان نزد پروردگار نیست؛ بلکه این نوعی امتحان الهی است برای تکامل نفسانی و ارتقاء معنوی آنان به خاطر صبر بر این مصیبتها.
4. شهادت کسانی که در راه خدا جهاد کردهاند، به معنی نابود شدن آنان نیست؛ تنها تفاوت آنان با زندگان ظاهری این است که روح آنان از این جسم مادی رها شده است. زندهبودن یاد و نام این حضرات و به ثمر نشستن خون آنان، شاهدی بر زندهبودن آنان است.
5. روزی خواهد رسید که انسان به حقیقت اعمالی که انجام داده است واقف خواهد شد؛ در آن هنگام است که ظالمان عمیقاً خواهند فهمید که به چه خسران عظیمی دچار شدهاند و جایگاه بدی در انتظار آنان است!