یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

مرحوم سیدبن‌طاوس نقل می‌کند که در شب عاشورا وقتی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام را از اصحابشان برداشتند و به آن‌ها اجازه دادند تا از تاریکی شب استفاده کرده و لشکرگاه را ترک کنند، اصحاب آن حضرت با جملاتی زیبایی اعلام وفاداری کردند و اعلام کردند که از آن حضرت دست برنمی‌دارند.

ازجمله اصحاب آن حضرت، مُحَمَّد بْن بَشِیر حَضْرَمِی بود که به او گفته شد «‏پسرت در سر حد کشور رى اسیر شده است (تو اینجا را ترک کن و به دنبال پسرت برو)». در این هنگام مُحَمَّد بْن بَشِیر گفت: «اجر و ثواب این موضوع را از خدا می‌خواهم، هرچند من دوست نداشتم پسرم اسیر گردد و من بعد از او باقى بمانم».

در این هنگام حضرت امام حسین علیه‌السلام سخن او را شنید و به او فرمود «رَحِمَکَ اللَّهُ أَنْتَ‏ فِی‏ حِلٍ‏ مِنْ‏ بَیْعَتِی‏ فَاعْمَلْ فِی فَکَاکِ ابْنِک‏» (خدا تو را رحمت کند، من بیعت خود را از تو برداشتم [هر فعالیتى براى آزادى فرزندت می‌خواهى بکن]».

مُحَمَّد بْن بَشِیر عرض کرد «أَکَلَتْنِی السِّبَاعُ حَیّاً إِنْ فَارَقْتُک‏» (درندگان مرا زنده‌زنده بخورند اگر از تو دست‌بردارم). امام علیه‌السلام فرمود: «فَأَعْطِ ابْنَکَ‏ هَذِهِ الْأَثْوَابَ الْبُرُودَ یَسْتَعِینُ بِهَا فِی فِدَاءِ أَخِیهِ» (پس این بُرْدها را به پسرت بده تا به وسیله آن‌ها برادرش را نجات دهد). سپس آن حضرت تعداد پنج برد به او عطا کرد که قیمت آن‌ها هزار دینار بود.[1]



[1] اللهوف على قتلى الطفوف، على بن موسى ابن طاووس، ص 93

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.