معنی سرور جوانان اهل بهشت بودن امام حسن و امام حسین علیهماالسلام
شنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ۱۰:۰۳ ب.ظ
از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده که فرمودند: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْه»[1] (حسن و حسین هر دو آقا و بزرگ جوانان بهشتى هستند و پدرشان از آن دو بهتر است).
توجه باشد که قید «شباب» (جوانان) در عبارت «سَیِّدَا شَبَاب أَهْلِ الْجَنَّة»، قید توضیحی است نه احترازی؛ یعنی قید «شباب» (جوانان) در این عبارت برای این آمده که اهل بهشت همگی جوان بوده و سرور آنان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام خواهند بود.
به عبارت دیگر، اینکه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام سرور جوانان اهل بهشت هستند، به این معنی نیست که در بهشت دو گروه جوانان و پیران خواهند بود و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام سرور گروه جوانان باشند؛ بلکه به این معنی است که این دو امام بزرگوار سرور همه اهل بهشت هستند؛ زیرا طبق روایات در بهشت پیر وجود نخواهد داشت. همچنانکه از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده:
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با پیر زن فرتوتى که، دندانهاى او ریخته شده بود، برخورد کرد و به او فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَا تَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَجُوزٌ دَرْدَاءُ» (پیر زن بدون دندان وارد بهشت نمىشود)! پیرزن، با شنیدن این سخن، به گریه افتاد! رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: «چرا گریه مىکنى»؟ آن زن گفت: «آخر من پیر زن بدون دندانى هستم». رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خندید و فرمود: «لَا تَدْخُلِینَ الْجَنَّةَ عَلَى حَالِکِ» (تو با این وضع داخل بهشت نمىشوى، بلکه در آنجا جوان مىگردى). [2]
همچنین از آن حضرت نقل شده: چشم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم به زنى افتاد که دو چشم او مجروح و آلوده به چرک بود. در این هنگام رسول خدا به او فرمود: « أَمَا إِنَّهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَمْصَاءُ الْعَیْنَیْنِ» (کسى که دو چشم او مجروح و شبیه نابینا باشد، داخل بهشت نمىشود)! زن به گریه افتاد و گفت: «اى رسول خدا! پس من داخل دوزخ مىشوم)؟ حضرت فرمود: «لَا تَدْخُلِینَ الْجَنَّةَ عَلَى مِثْلِ صُورَتِکِ هَذِهِ»[3] (نه، منظور این است، که با چنین صورتى وارد بهشت نمىشوى).
[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 33، باب 31 (باب فیما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعة، حدیث 56.
[2] النوادر للراوندی، ص 10
[3] النوادر للراوندی، ص 10
