یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌ها، دروس، سخنرانی‌ها و مکتوبات حجت‌الاسلام حجت پناه‌زاده

یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌ها، دروس، سخنرانی‌ها و مکتوبات حجت‌الاسلام حجت پناه‌زاده

یادداشت‌های یک طلبه

امام رضا علیه‌السلام: «رحمت خدا بر آن بنده‏‌اى که امر ما را زنده گرداند (به این صورت که) تعالیم ما را فرا گیرد و آنها را به مردم بیاموزد؛ زیرا اگر مردم زیبایی‌هاى سخن ما را بدانند، بى‌گمان از ما پیروى می‌کردند». (عیون أخبار الرضا علیه‌‏السلام، ج1، ص307)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصیده فرزدق» ثبت شده است

ادامۀ قصیدۀ مشهور فرزدق درارۀ امام زین العابدین علیه‌السلام چنین است ...

قصیدۀ مشهور فرزدق درارۀ امام زین العابدین علیه‌السلام چنین است ...

روایت شده است که هشام پسر عبد الملک در روزگار خلافت پدرش حج گزارد و چون طواف کرد خواست به حجر الاسود دست بکشد. از شدت ازدحام نتوانست. براى او منبرى نهادند و مردم شام اطرافش را گرفتند. در همین حال على بن حسین (ع) در حالى که ازار و ردایى بر تن داشت و از همگان زیباتر و خوشبوتر بود آمد و میان پیشانى او بر اثر سجده همچون زانوى شتر (بز) پینه بسته بود. شروع به طواف فرمود و چون به محل حجر الاسود رسید مردم به پاس حرمت و هیبت ایشان کنار رفتند تا به حجر الاسود دست کشد (استلام کند). این کار هشام را به خشم آورد. مردى از شامیان از هشام پرسید: این کیست که مردم این چنین هیبت او را نگهداشتند و براى او راه گشادند و از کنار حجر الاسود کناره گرفتند؟ هشام براى اینکه مردم شام به امام سجاد راغب نشوند، گفت نمىشناسمش. فرزدقشاعر آنجا بود. گفت: ولى من او را مىشناسم. آن مرد شامى گفت: اى ابو فراس او کیست؟ و فرزدق چنین سرود: