یادداشت‌های یک طلبه

یادداشت‌های یک طلبه

گاهی مطلبی تأثیرگذار می‌خوانم؛ سخنانی حکیمانه می‌شنوم؛ با نکاتی جالب مواجه می‌شوم.
اینجاست که حیفم می‌آید این مطالب را از دست دهم؛ نمی‌خواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهره‌مند شود؛
مخصوصاً اگر این مطالب، کلام‌الله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛
و یا فرمایشات معصومین علیهم‌السلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرموده‌اند: «حدیث ما دل‌ها را زنده می‌کند».
این وبلاگ وسیله‌ای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت‌ و منتشر شوند.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

یکی از امتیازات و افتخارات یاران امام حسین علیه‌السلام، توصیف زیبایی بود که آن حضرت درباره آنان فرمود و آن جمله این بود که:

«إِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی»[1]

به راستی که من اصحابی وفادارتر و بهتر از اصحاب خودم نمیشناسم.

 

برای اینکه بدانیم چرا امام حسین علیه‌السلام این توصیف بی‌نظیر را درباره اصحابشان فرمودند بهتر است گزارشی از گفتگوی یاران حضرت با ایشان در عصر تاسوعا را مرور کنیم تا بدانیم اصحاب آن حضرت دارای چه معرفت و بصیرت عمیقی نسبت به مسئله امامت داشتند.

طبق نقل مرحوم شیخ مفید، امام زین‌العابدین علیه‌السلام چنین میفرماید که:

نزدیک غروب بود که حسین علیه‌السلام یارانش را جمع کرد. من مریض بودم خودم را نزدیک آن حضرت رساندم تا [سخنانش] بشنوم. شنیدم پدرم بعد از حمد و ستایش پروردگار به یارانش فرمود:

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى‏ وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا اهل بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ اهل بَیْتِی فَجَزَاکُمُ الله عَنِّی خَیْراً أَلَا وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ یَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلا»[2]

من یارانى برتر و بهتر از یاران خویش و اهل‌بیتی نیکوکارتر و پرهیزکارتر از اهل‌بیت خود نمىشناسم. خداوند به همۀ شما جزاى خیر عطا کند.

آگاه باشید، گمان مىکنم فردا روز [برخورد] ما با این دشمنان است. آگاه باشید همانا من دیگر گمان یاری‌کردن از این مردم ندارم، آگاه باشید من به همه شما رخصت رفتن دادم پس همه شما آزادانه بروید و بیعتی از من به گردن شما نیست و این (تاریکی) شب که شمارا فراگرفته فرصتى قرار داده آن را مرکب خویش کنید (و به هر سو بخواهید بروید.

 

 برادران آن حضرت و پسرانش و برادرزادگان و پسران عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب سلام‌الله علیها) گفتند: براى چه این کار را بکنیم تا پس از تو زنده باشیم؟ هرگز خداوند آن روز را براى ما پیش نیاورد؛ و نخستین کس که این سخن را گفت: عباس بن على علیهماالسلام بود و دیگران نیز از او پیروى کرده چنین سخنانى گفتند.

امام حسین علیه‌السلام فرمود: اى پسران عقیل (عموی امام حسین علیه‌السلام و برادر حضرت علی علیه‌السلام)! کشته شدن مسلم برای شما بس است. شما بروید و من اجازه رفتن به شما دادم.

پسران عقیل عرض کردند: سبحان‌الله! مردم درباره ما چه گویند؟ گویند: ما بزرگ و آقا و عموزاده خود را که بهترین عموها بود واگذاریم و یک تیر نیز با ایشان نزدیم و یک شمشیر هم نزدیم و ایشان را واگذارتیم و ندانیم چه به سرشان آمد! نه به خدا ما چنین کارى نخواهیم کرد بلکه ما جان و مال و زن و فرزند خود را درراه تو فدا میسازیم و در رکاب تو جنگ میکنیم تا به هر جا رفتیم ما نیز به همان‌جایی آییم. خدا زشت گرداند زندگى پس از جناب تو را.

پس مسلم بن عوسجة برخاسته عرض کرد: آیا ما دست از تو برداریم؟ آنگاه ما چه عذر و بهانه درباره پرداختن حق تو به درگاه خدا بریم؟ آگاه باش به خدا (دست از تو برندارم) تا نیزه به سینه دشمنانت بکوبم و با شمشیر خود تا زمانی که قائمه‌اش در دست من است اینان را می‌زنم و اگر سلاح جنگ نیز نداشته باشم سنگ بر ایشان اندازم. به خدا دست از تو برندارم تا خدا بداند که ما حرمت پیغمبرش را درباره تو رعایت نمودیم. به خدا سوگند اگر من بدانم که کشته خواهم شد سپس زنده شوم آنگاه مرا بسوزانند و دوباره زنده‌ام کنند و (بسوزانند و خاکستر را) به بادم دهند و هفتاد بار این کار را با من بکنند دست از تو برندارم تا مرگ خویش را در یارى تو دریابم. چگونه این کار را نکنم بااینکه جز این نیست که یک کشتن بیش نیست، سپس آن کرامتى است که هرگز پایان ندارد.

پس از او زهیر بن قین رحمه‌الله برخاسته گفت: به خدا من دوست دارم کشته شوم سپس زنده شوم، دوباره کشته شوم تا هزار بار و خداى عزوجل به‌وسیله من از کشته شدن تو و این جوانان از خاندانت جلوگیرى فرماید و گروهى از یاران آن حضرت مانند این سخنان که همه نشانه پایدارى و فداکارى خود بود به عرض رساندند.

پس امام حسین علیه‌السلام از همگان سپاسگزارى فرمود و از خداوند برای آنان پاداش نیک خواست و به خیمه خود بازگشت

عده‌ای دیگر از اصحاب نیز شبیه همین کلمات را خطاب به امام حسین علیه‌السلام فرمودند. (۲)

 

با مطالعه این عبارات زیبا که حکایت از اعتقاد عمیق اصحاب و ولایت‌پذیری آنان دارد، معلوم میشود که چرا امام حسین علیه‌السلام یاران خود را وفادارترین و بهترین اصحاب دانستند.

بر طبق تحقیقات تاریخی هم ثابت نشده که در شب عاشورا کسی از اصحاب از امام حسین علیه‌السلام از آن حضرت جدا شود.[3]



[1] الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، مرحوم شیخ مفید، ج ‏2، ص 91

[2] همان منبع، ص 91 الی  93

[3] مقتل جامع سیدالشهدا علیه‌السلام، استاد مهدی پیشوایی، ج ۱، ص ۷۲۴

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.