- ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۳۸
در روزی که حتی غریبه ها هم با یکدیگر برادر می شوند،
تعجب از دو برادری که در چنین روزی با یکدیگر مثل غریبه هستند!
فقط هوای نفس می تواند چنین شگغتی را رقم بزند!
بیاییم به شکرانه ی یک نعمت مشترک که همه مان از آن بهره مندیم، یکدیکر را ببخشیم و رابطه ی بین خودمان را اصلاح کنیم ...
و آن نعمت چیزی نیست جز محبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در دل همه ی ما وجود دارد.
جای تعجب نیست اگر غیر مسلمانی در صف نماز جماعت مسلمانان خاضعانه به سوی تو بایستد؛ پای گرفتاریها و شدائد که در میان باشد، فطرتها بیدار میشوند ...
امیدمان به تو است در این روزهای سخت؛ توئی که فرمودی ...
بیجهت نیست که اکنون هم همان حس کودکیم را دارم؛ چون تو مراقبم هستی؛ توئی که وقتی زمین میخورم دستم را میگیری و اگر صدایت میکنم یاریم میکنی؛ چرا که خودت فرمودی ...
غیبت تو، غیبتِ حضورت نیست؛ غیبت تو، غیبت ظهور تو است!
مگر میشود دنیا لحظهای از تو خالی باشد! تویی که بهانهی خلقت عالم هستی ...
دنیا یک چیز کم دارد: «حضور تو را»! چیزی که بودنش به همهی نداشتههایمان میارزد و نبودنش همهی داشتههایمان را به چالش میکشاند...
شاید در نظرتان این روزها چقدر دیر میگذرد! حق دارید؛ کرونا همه را کلافه کرده است. ولی در نظر من، نه؛ این روزها چقدر زود میگذرد ...
معروف است که میگویند «کُلُّ یومٍ عاشوراء و کُلُّ أرضٍ کربلاء» (هر روزی عاشورا است و هر زمینی کربلا است).
این کلام حکیمانه حکایت از حقیقت مهم دارد و آن عبارت است از اینکه:
سلام محضر عزیزانی که وبلاگ بنده رو دنبال میکنند
بابت پستهای نامرتب و همچنین فونت نامناسب مطالب پوزش میطلبم
چند روزی مسافرت بودم و مجبور بودم با حداقل امکانات (گوشی) پست بذارم
عزاداریهاتون قبول باشه
روزهای پایانی رمضان المبارک سال 1395، در سفر تبلیغی که به نخجوان داشتم، یکی از شبها تصمیم گرفتیم با جناب سرکنسول به غار اصحاب کهف برویم (البته احتمال اینکه غار اصحاب کهف در نخجوان باشد ضعیف است؛ ولی بین مردم آنجا موردتوجه و احترام است)...
حتماً شما هم در جریان استعدادیابی اخیر که در تلویزیون پخش میشود هستید و شاید از هنرنمایی نوجوان اردبیلی که با صدای زیبای خود شنوندگان را به شگفت آورده خبردار شدهاید.
چیزی که غالباً از آن غفلت شده است محتوای بعضی از اشعاری است که توسط این نوجوان هنرمند اجرا میشود...
حسرت زیارت اربعین و کربلایت داغی به دلم گذاشته که نپرس!
بغض جا ماندن از کاروان عاشقانت چنان راه گلویم را بسته که با هر بهانهای اشک بر چشمم حلقه میزند.
گاهی مطلبی تأثیرگذار میخوانم؛ سخنانی حکیمانه میشنوم؛ با نکاتی جالب مواجه میشوم. اینجاست که حیفم میآید این مطالب را از دست دهم؛ نمیخواهم فراموششان کنم؛ و البته دوست دارم دیگران نیز از این مطالب بهرهمند شود؛ مخصوصاً اگر این مطالب، کلامالله باشند که به عبارت خود قرآن «أحسن الحدیث» است؛ و یا فرمایشات معصومین علیهمالسلام باشند که خودشان دربارۀ آن فرمودهاند: «حدیث ما دلها را زنده میکند». این وبلاگ وسیلهای است برای این هدف تا چنین مطالبی ثبت و منتشر شوند.