عبادت در سیره امام حسین علیهالسلام و اصحاب آن حضرت
نقل شده که در شب عاشورا وقتی عمربنسعد دستور یورش به لشکر امام حسین علیهالسلام را صادر کرد و لشکری به سوی لشکر آن حضرت آمدند، حضرت امام حسین علیهالسلام به برادرشان فرمودند:
«ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى الْغُدْوَةِ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی [قَدْ] أُحِبُ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَارَ»[1]
(مراجعت کن و اگر بتوانى امشب را براى ما مهلت بگیرى و نبرد را بفردا بیندازى باین منظور که ما بتوانیم امشب را بنماز و دعا و استغفار بسر بریم زیرا خدا میداند من دوست میدارم نماز بخوانم و قرآن مجید را تلاوت نمایم و همواره بدعا و استغفار بپردازم).
مرحوم سیدبنطاوس نقل کرده است که:
«وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌ کَدَوِیِ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ فَعَبَرَ عَلَیْهِمْ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ مِنْ عَسْکَرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ اثْنَانِ وَ ثَلَاثُونَ رَجُلًا وَ کَذَا کَانَتْ سَجِیَّةُ الْحُسَیْنِ ع فِی کَثْرَةِ صَلَاتِهِ وَ کَمَالِ صِفَاتِهِ»[2]
(در شب عاشورا حسین ع و یارانش تا صبح ناله میکردند و مناجات می نمودند و زمزمه ناله شان همچون آواى بال زنبور عسل شنیده میشد پاره اى در رکوع و بعضى در سجده و جمعى ایستاده و عدّه اى نشسته مشغول عبادت بودند. آن شب سى و دو نفر از سربازان عمر سعد که گزارشان به خیمه هاى حسین افتاد [بآن حضرت ملحق شدند] آرى رفتار حسین علیهالسلام این چنین بود؛ نماز بسیار میخواند و صفات کامله داشت).
نقل شده است که در روز عاشورا « أبو ثمامة عمرو بن عبد اللّه الصائدی» به حضرت امام حسین علیهالسلام عرض کرد « یا ابا عبد اللَّه! جانم بفداى تو باد، این گروه بتو نزدیک شدهاند. بخدا قسم تو کشته نخواهى شد مگر اینکه من در حضور تو کشته گردم. ولى در عین حال من دوست دارم خدا را در حالى ملاقات نمایم که این نماز را خوانده باشم. امام حسین سر خود را بطرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«ذکرت الصلاة، جعلک اللّه من المصلّین الذاکرین! نعم، هذا أوّل وقتها»[3] (به یاد نماز آمدى، خدا تو را از نمازگذاران محسوب نماید. آرى اکنون اول وقت نماز است).
از حضرت سجاد علیهالسلام نقل شده: هنگامى که لشکر بجانب پدر بزرگوارم عزیمت کردند حضرتش دست نیاز بدرگاه چاره ساز برداشته عرضکرد:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ وَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ کَمْ مِنْ هَمٍّ یَضْعُفُ فِیهِ الْفُؤَادُ وَ تَقِلُّ فِیهِ الْحِیلَةُ وَ یَخْذُلُ فِیهِ الصَّدِیقُ وَ یَشْمَتُ فِیهِ الْعَدُوُّ أَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شَکَوْتُهُ إِلَیْکَ رَغْبَةً مِنِّی إِلَیْکَ عَمَّنْ سِوَاکَ فَفَرَّجْتَهُ وَ کَشَفْتَهُ وَ أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ نِعْمَةٍ وَ صَاحِبُ کُلِّ حَسَنَةٍ وَ مُنْتَهَى کُلِّ رَغْبَةٍ»[4] (پروردگارا در تمام پیشآمدهاى ناگوار پشتیبان منى و در هر سختى بتو آرزومندم و تو در هر پیشآمدى که براى من اتفاق مىافتد یار و یاور منى و اطمینان من به تست بسیارى از اندوه هایى که که بمن رو مى آورد و قلب را ناتوان مىکند و راه چاره را مسدود مى سازد و دوست را خوار و دشمن شماتت مىنماید همه را به توجه تو بر خود هموار ساختم و بجز تو با دیگرى بمیان ننهادم و بجز وصول بحضرت تو بدیگرى اعتنائى ننمودم و تو درب گشایش را بروى من گشودى و یقین دارم که کلید همه نعمتها بدست تست و همه نیکوئیها بحضرت تو متوجه و تمام آرزوها نگران بجانب تو مىباشد).
[1] الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص90؛ مرحوم شیخ مفید، 2جلد، کنگره شیخ مفید - قم، چاپ: اول، 1413 ق؛ وقعة الطف، ص 195؛ ابو مخنف کوفى، 1جلد، جامعه مدرسین - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق
[2] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص94
[3] وقعة الطف، ص229؛ ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ، 1جلد، جامعه مدرسین - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق
[4] الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص96